حسش میکنم، نزدیکه خیلی نزدیک، نفس میکشم با خودم میگم این هوای اونه ! دور نیست، سرم را می چرخونم بی پروا دنبالش میگردم… دلم براش خیلی تنگه ! داد نمیزنم ،به آرامی زمزمه میکنم :من صلیبم را بدوش گرفتم میبینی ! من منتظرتم ، وقتش نرسیده ؟
Archive for the ‘وقت دلتنگی’ Category
حس میکنم یه جایی همین نزدیکی هاست!
Posted in وقت دلتنگی on اکتبر 9, 2008| 4 Comments »